شما ساعت 2.30 بعد از ظهر 7 دی ماه 1396 در بیمارستان امام خمینی ساری و توسط دکتر زهرا رحمانی به دنیا اومدی. دایی و زن دایی هم تو اتاق عمل بودن و مامان رو دوستای دایی جون بی حس کردن. "دوست داشتنی من" وقتی به دنیا اومدی خیلیییییی پف داشتی و ما اولش فک کردیم حسابی تپلی. در حالی که یه پسر لاغر و قدبلند بودی با 52 سانت قد، 3.260 گرم وزن و 35 سانتی متر دور سر. تقریباً 40 روز طول کشید تا تمام این پف ها بره و صورت ماهت معلوم بشه. وقتی به دنیا اومدی با LMP 40 هفته کامل داشتی و با سونو ها تقریبا 40 هفته و 5 روز. زن دایی میگفت تو اتاق عمل که درت آوردن دیدن پی پی هم کرده بودی:) از همون اول هم تو اتاق عمل شروع کردی به مکیدن شتت و ملوچ ملوچ میدادی. تازه میتونستی گردنت رو به راحتی بچرخونی و برای گرفتن سینه کلی تلاش میکردی.

اون روز از صبح رفتیم بیمارستان. اول تلاش کردن ببینن میشه طبیعی به دنیا بیای یا نه و بعد هم به این نتیجه رسیدن که ما خیلی اذیت میشیم و در نتیجه اجازه سزارین دادن. تا شنبه بعدظهر تو بیمارستان بودیم. همون روز بابایی شناسنامه ی شما رو گرفت. اول ها قرار بود اسم شما صدرا بشه، اما بقیه زیاد خوششون نیومد. بعد قرار شد محمد یاسین باشه و در نهایت شنبه ظهر 7 دی ماه بابایی اومد گفت با آقاجونت صحبت کرده و اگه راضی باشیم اسم شما رو محمد خالی بگیریم. انتخاب اسم شما داستان طولانی ای داره که میشه یه پست جدا در موردش بنویسم. به خاطر تشخیص اشتباهی که تو سونو داده بودن اون روزا شما تو بخش مراقبت های ویژه ی نوزادان بودی و تحت نظر. کلیه شما رو سونو کردن، از مغزت MRI گرفتن و قلبت هم تحت نظر یود، در نهایت به لطف خدا سلامتی شما تو همه ی موارد تایید شد و 1 ساعت قبل از این که مرخص بشیم دایی با مامانی تماس گرفت و گفت اصلا نتیجه MRI به دو تا پزشک نشون داده و هر دو گفتن تشخیص سونو اشتباه بوده، شما کاملا سالمی و مامانی یه دنیااااااااااااااا خوشحال شد.

من و بابایی عاشقتیم.

 

تو تصویر بالا دایی جون داره تو گوش شما اذان میگه:)

 

 

 

اینم فیلم: