امشب وقتی مشغول چایی دم کردن برای افطار بودم، یهویی بابا جون صدام زد تا شما رو ببینم، دوست داشتنی ترین پسر دنیا بدون هیچ کمکی خیلی عالی و بی نقص نشسته بود. پسر قشنگم نمیتونی تصور کنی چقدر از دیدن شما تو این صحنه لذت بردم و خدا رو شکر کردم. شما همه ی قشنگی کره ی زمین هستی:)

عاشقتم.