دیشب منزل خاله مانا دعوت بودیم و شام آبگوشت بود. برای شما هم غذا کشیدن و شما لبت دور کردی. مادر جون گفت داغ نیست و بابایی جواب داد نه داغه . بعد شما تکرار کردی داگه. خیلی بلند و واضح گفتی. این اولین کلمه ای بود که درست و با هدف تکرار میکردی. البته قبلا دد و ماما رو هم گفتی. اما این که به موقع و اینجوری بگی نبود.

مامانی عاشقتم. الهی که همیشه سلامت و تندرست و خوشبخت باشی