عزیز دلم، خاله مانا از هلند برای شما مولا هم سوغاتی آورده بود. اسباب بازی ای که بچه های هلندی خیلی باهاش بازی میکردن و کلی طرفدار داشت. به همین جهت با این که سنگین بود و اضافه بار میشد،ازش چشم پوشی نکردن. مولا باعث هماهنگی چشم و دست میشه و خیلی بازی مفیدی هست. اینم از عکسای امروز شما با مولا:

شما خیلی خیلی به مولا علاقه نشون دادی، اما نه به عنوان اسباب بازی. بلکه به عنوان دندون گیر ازش استفاده کردی. کلا شما شدیدا علاقه داری همه چیز بخوری و اگه چیزی گیر نیاری حتی شیرجه میزنی رو تخت و زمین تا گازشون بزنی. عزیز دلم امیدوارم زودی بزرگ بشی، بدون کمک بشینی و حسابی با اسباب بازی هات بدون کمک من بازی کنی.

این عروسک رو هم هفته ی پیش مادرجون به مناسبت نیمه شعبان به شما هدیه داده. 

به نظر میرسه خواب شبت هم داره هر روز کم و کمتر میشه و دیگه در طول روزها هم خیلی کم میخوابی. طوری که مامانی برای نماز خوندن هم به مشکل برخورده، چه برسه به کارای خونه یا درس خوندن.

حالا دیگه 4 ماه و 10 روزی که میگن رو هم طی کردی و به نظر میرسه یه مقدار زیادی هم به من یعنی مامانی رفتی. مثلا برای شیر خوردن خیلی عجله داری و اصلا صبور نیستی. اگه با دو تا میک شیر نیاد ناراحت میشی و شروع میکنی به اعتراض کردن و دیگه هم تلاش نمیکنی. از خودت بیخود میشی و کلی عدم آرامش نشون میدی. اما باید یاد بگیری که مثل بابا جون باشی. پر از آرامش و مهربونی.