وبلاگی برای ثبت لحظه های پسر عزیزمان محمد

بافتنی های مامان جون سارا

10 اردیبهشت برای چکاپ مطب دکتر رفتیم و هوا بارونی بود.اول سعی کردیم این لباس بپوشی. اما دیدیم حسابی برای شما کوچیکه و استفاده نکرده رفت تو صندوق.

بعدش یاد بافتنی مامان جون سارا افتادیم. مامان جون سارا یه عالمه لباسای خوشگل و جورواجور برای شما بافته بود تا زمستون سرما نخوری. لباسایی که حسابی استفادشون کردی و مرتب مامان جون یه لباس جدید برای شما میبافت. اخرین بافتنی این لباس بود که دیگه بهار شد و زیاد استفادش نکردی.

با این لباس رفتیم دکتر.


اینا بقیه لباس هایی هست که مامان جون سارا زحمتش کشیدن.

کیسه ی خواب


سرهمی و کلاه ست


ژاکت کلاه دار که خیلی بهت میومد.


پتوی کرکی که تو بیمارستان همه ی بخش نوزادان عاشقش شده بودن


۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

تست پیراهن پسرونه

امروز گل پسر واکسن زدیم. وقتی خانم آمپول به رون پای کپلیت زد خیلی آقاوار و شجاع رفتار کردی. یه ناراحتی 2 ثانیه ای و تمام! فک کنم مامانی خیلی بیشتر دردش اومد. قربون شجاع بودن و آقا بودنت برم من. 

این عکس ها تست پیراهن پسرونه هست که غروب همون  روز  واکسن انجام شد.

عاشقتم.

و اینم یه عکس دیگه  از شما.

۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

4 ماهگی

امروز محمد قشنگ من واکسن 4 ماهگیش رو زد. قدش رو تو بهداشت 68 سانتی متر و وزنش رو 7.700 اعلام کردن. دور سرش هم 42.

این عکس عزیز دل در هفته ی گذشته:

این ها هم بخشی از اسباب بازی های محمد جان:

و ادامه:

اینم کتابای پسر دوست داشتنی:

و کتابایی که مامانی و بابایی برای تربیت بهتر شما گرفتن و مامانی خونده یا داره میخونه:

۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۱۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

در آستانه ی 4 ماهگی

پسر نازنینم، امروز برای اولین بار چرخیدی و تونستی غلت بزنی و این شروعی شده تا در آینده به طور کامل غلت زدن رو یاد بگیری.

مدتی هست که به شما یاد دادم تا دکمه ی سبز روی جغجغه رو فشار بدی تا شروع کنه به twinkle twinkle... خوندن و هر وقت ازت میخوام این کار انجام بدی، شما کاملا متوجه میشی و تلاش میکنی. خیلی وقت ها موفق میشی و گاهی هم نمیتونی انگشتت رو دقیق روی دکمه تنظیم کنی. به هر حال دکمه کوچیکه و هنوز کنترلت روی دستات کامل و دقیق نشده. شما این شعر خیلی دوست داری و هر روز بارها با هم میخونیمش و با این شعر ورزشت میدم.

اما گرفتن اشیا رو خیلی خوب یاد گرفتی و بابایی هم به شما دست دادن یاد داده. خیلی ناز و دوست داشتنی. دو تا فیلم مربوط به هفته های گذشته از این مهارت ها و توجهت وقتی برات کتاب میخونم در ادامه آپلود کردم.

راستی یه رفتار عجیب شما تو این مدت گاز زدن پستونک هست. خیلی با شدت دستات میخوری و همه فکر میکنن احتمال داره بخوای دندون در بیاری. خاله مهتا هم دیروز به دینت اومدت و کلی با شما بازی کرد و برات شکلات و سکه 1 گرمی هدیه آورد عزیز دلم. عاشقتم.

 

گرفتن اشیاء و دست دادن در 29 فروردین 97:

 

 

همون روز و وضعیت گردن گرفتنت:

 

 

 

 


توجهت به کتاب خوندن در 23 فروردین 97:

 

 

۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۲۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

خنده ی صدادار




۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

بدون شرح

۱۸ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۲۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

سینه خیز رفتن پسر شجاع

عزیز دلم متوجه شدیم که شما میتونی وسایل با دستای نازنینت بگیری. این فیلم مربوط به دیروز هست.



به علاوه همش سعی داری همه چیز بخوری و با دهانت تست کنی. چند وقتی هم هست که پستونک با دستت از دهان بیرون میاری و دیگه رهاش نمیکنی.

امروز هم وقتی به شکم خوابوندیمت و دستام پشت پات نگه داشتم؛ تونستی خودت سینه خیز جلو ببری و حسابی شگفت زدمون کردی. 

دو روزی هست که سرما خوردی. اما پسر شجاع و قوی خودمی که خیلی خوب مقاومت کردی. همین سرما اما مامان حسابی از پا درآورد، طوری که 14 فروردین بابا رفت سر کار ولی مامان دووم نیاورد و ازش خواست مرخصی بگیره بیاد خونه. خلاصه که پسر شجاع، قوی و دوست داشتنی مایی. 

الهی که همیشه سلامت باشی. نمیتونی تصور کنی دیدن خنده هات و در آغوش گرفتنت چقدر لذت بخشه.

مامان عاشقته عزیزم.

۱۶ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۰۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

نوروز 97

عکس های شما در نوروز 97

۱۶ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

قربونی گوسفند و ادای نذر باباجون

این روزا عادت داری دائم دست راستت میخوری و دیدن این صحنه خیلی با مزه هست. گاهی وقت ها هم خودت با دستت قشنگت پستونکت هول میدی تو دهن کوچولو و نازت. مامانی عاشق دیدن این صحنه هاست.

 تازه وزنت 6.300 شده. چند هفته بود به خاطر رفلاکست خوب شیر نمیخوردی و وزنت ثابت رو 6.200 بود. الان مامانی یه رژیم خیلی سخت گرفته تا شما اذیت نشی. شما به پروتئین گاوی حساسیت داری و تقریبا غذاهایی که مامانی تو این مدت خورد تو کباب تابه ای، تاس کباب، آب هویج، بیج بیج، مرغ ریزریزی و چیزای مشابه خلاصه شده. لب به شیرینی هم دیگه نزدم و شما سبب خیر شدی عزیز دلم.

بابایی هم چند روز پیش نذرش رو ادا کرد و هزینه یه گوسفند برای اطعام نیازمندان پرداخت کرد تا برای شما قربونی کنن. اینم سند:


۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد

اولین چهارشنبه سوری

امروز اولین چهارشنبه سوری در عمر نازنین پسرک دوست داشتنی هست و یه شب پر از سر و صدا رو داریم. عزیز دلم، امروز حسابی بازیگوشی کردی و با جغحغه کلی خندیدی. گردنت هم تقریباً سفت شده و مامان خیلییییی خدا رو شکر کرد. عاشقتیم محمد عزیزم.

۲۲ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مامانی و بابایی محمد